آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 21 تا 22 ماهگی

سلام من اومدم این ماه رو میشه ماه لوس بازی نام گذاری کرد تا تقی به توقی میخوره میدوم میرم اتاق خودم رو میندازم روی تخت وقهر میکنم وگریه ومامانیم اصلا از این موضوع خوشش نمیاد!!!وخجالتی شدن ،به شدت دارم دختر خجالتی میشم واصلا بغل هیچ کس یا پیش هیچ کس توی جمع نمیرم از یه لحاظایی خوبه واز یه لحاظایی هم بد! ویژگی بارزهمیشگیم هم بالا کشیدن از یه چیزی یا یه جایی هست وارد هر جای جدیدی که بشم همه ی فکر وذکرم پیدا کردن جایی یا چیزی برای بالا کشیدنه ومامانیم هم از فرشته ی محافظم دائم خواهش وتمنا میکنه که بیشتر از بقیه ی فرشته ها کار کنه یا همون اضافه کاری برای مراقبت از من که یه سنجاب بالا رونده هستم!!! خیلی علاقمند شدم به عکس فقط برعکس بقیه ی خی...
23 مهر 1394
3133 15 10 ادامه مطلب

21ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز21 ماهه شدم مامان نوشت:منو ببخش مامانی ،که نمی تونم همپای کودکیهات کودک باشم! ...
7 مهر 1394
13414 18 18 ادامه مطلب

آیدا از 20 تا 21 ماهگی

سلام من تقریبا بخش عمده ی این ماه رو سفربودم این سفر وبودن با بارانی باعث شد تا صحبت کردنم فوق العاده پیشرفت کنه وهمین طور سرعت دویدنم هم حسابی بره بالا قبل از هر چیز سلام من چون کوچولوتر که بودم با حرکت سر سلام میدادم حاضر نبودم کلمه ی سلام رو بگم ولی یاد گرفتم بالاخره بگم وبا صدای بلند میگم سلاممممممممممممممممم البته دلام من کلا حرف (س) رو (د)تلفظ میکنم کلمات ترکیبی رو خیلی کامل وخوب میگم مثل جاروبرقی،ماشی لباسشوئی،تاب تاب عباسی،تاب بازی، توپ بازی،آیدا خانوم، عزیز خانوم،مامان بزرگ،داداش کوچولو ،نی نی کوچولو،نونو کوچولو کلا صفت کوچولو رو برای همه چیز به کار میبرم وجدیدا بابایی رو باباشی صدا می کنم جمله هم بهتر از قبل میگم جاروبرقی ت...
5 مهر 1394

سفرنامه(فصل زیارتی)

سلام واما سفرنامه ی زیارتی اولین لحظه ی ورودم به حرم آقا امام رضاوسلام به امام رضای عزیزم باب الجواد من وآبجی سوگند یه عالمه مهر ورمی داشتیم ومهر بازی می کردیم من فقط حاضربودم به آبجی بارانم دست بدم اینجا داخل یکی ازسقا خونه ها وایسادم داخل صحن با آبجی سوگندم رفتیم رو منبر ضریح مطهر پنجره ی فولاد ایوون طلا ایوون طلا مناجات گنبد طلا سقا خونه ی اسماعیل طلائی وکبوترای حرم گنبد طلا اینجا شب آخری هست که رفتیم زیارت وطولانی موندیم ومن خوابم برد اینجا خداحافظی با امام رضای عزیزمه برای یادگاری یه عکس حرمی گرفتم که از اولی که رفتیم ...
1 مهر 1394
1